روز شنبه بود. پسرک صبح زود از خانه بیرون آمد. تنها به ساحل رفت. آفتاب هنوز نزده بود. پسرک در ساح تنها بود. دریا را نگاه کرد. دریا موج داشت. آفتاب که زد موجهای دریا یک بطری را به ساحل آوردند. پسرک با عجله بطری را به خانه برد…
– برگرفته از متن کتاب –
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.