داستان کتاب در زمان حکومت موسولینی اتفاق میافتد. کافونها – به زبان ایتالیایی یعنی دهقان بیچیز و فقیر – زندگی سختی دارند و به حدی ضعیف شدهاند که توانایی انجام هیچ کاری را ندارند. در واقع حتی فکر انجام دادن یک حرکت بر علیه ظلمی که به آنها میرود در ذهنشان هم شکل نمیگیرد. در این هنگام، کلیسا نیز به حمایت از دولت پرداخته و عموم مردم نیز در خرافات و تعصبات مذهبی فرو رفتهاند. در این شرایط است که قهرمان داستان تلاش میکند کاری انجام دهد. کتاب با دیدار دو شاگرد قدیمی که نزد استاد خود، دن بنهدتو رفتهاند آغاز میشود. دن بنهدتو کشیش برجستهای است که طرف دولت را نگرفته و به همین خاطر «به بهانه آنکه مزاج وی علیل شده است» به خدمتش پایان دادهاند. او اکنون به همراه خواهرش در یک آبادی خانهنشین شده است. در دیداری که با دو شاگرد قدیمی خود دارد دن بنهدتو احوال دیگر شاگردان را میپرسد. در این دیدار است که استاد میخواهد از وضعیت بهترین شاگرد خود، یعنی پیترو سپینا – قهرمان داستان – آگاه شود
اما قهرمان داستان، یعنی پیترو سپینا اکنون به شکل مخفیانه به ایتالیا بازگشته است. سپینا که قبلا میخواست کشیش شود وارد کلیسا شده بود و اندیشههای مذهبی را با جان و دل میشناسد اما پس از مدتی که آرمانهای کلیسا محقق نشد مسیر خود را تغییر داد و حالا فردی سوسیالیست است که بر علیه فاشیسم فعالیت میکند و اندیشه یک انقلاب را در سر دارد. سپینا با نیت کمک به کافونها به ایتالیا بازگشته اما وضعیت جسمی خوبی ندارد و سخت بیمار است.
اما قهرمان داستان، یعنی پیترو سپینا اکنون به شکل مخفیانه به ایتالیا بازگشته است. سپینا که قبلا میخواست کشیش شود وارد کلیسا شده بود و اندیشههای مذهبی را با جان و دل میشناسد اما پس از مدتی که آرمانهای کلیسا محقق نشد مسیر خود را تغییر داد و حالا فردی سوسیالیست است که بر علیه فاشیسم فعالیت میکند و اندیشه یک انقلاب را در سر دارد. سپینا با نیت کمک به کافونها به ایتالیا بازگشته اما وضعیت جسمی خوبی ندارد و سخت بیمار است.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.